دامن مهربانی
بنام نامی مادر، بلند بالا عشق… مادرها بدنیا آمده اند تا صبح ها با قل قل سماورشان بیدار شوی قربان صدقه ات بروند و بعد عشق را مثل یک حبه قند، سُر بدهند در چای تلخ روزگارت تا ذائقه ات، کمی، لااقل شیرین تر شود. مادرها بدنیا آمده اند تا گاهِ دل بریدن از همه جا و همه کس، پاهایشان را دراز کنند، دامن پرچینشان را پهن کنند روی زمین، و تو ماوایی بیابی برای سر گذاشتن. مادرها بدنیا آمده اند تا با چنگ پر ترک دست هایشان، تار موهایت را نوازش کنند. و تو در انحصار جسم خاک گرفته ات چه دیر می فهمی دست هایش را بوسه باران کنی وقتی سماور از قل قل می افتد و چنگ از تار! به قلم: #ترنم_عبادی